2733
2734

سلام بچه ها.

خیلی داغونم. واقعا انگار ی سنگ بزرگ افتاده وسط زندگیم. خودم شاغل رسمس دول.تی ام. همه شرایطم عالی. ی بچه 5 ساله دارم. همیشه مستقل و منعطف و پرانرزی هستم. 

همسرم همیشه مرد وابسطه به پدرومادر و برادرش بوده و هست. حتی آب خوردنشون باهم بودهو هست. همیشه میگه ندارم حتی کماشین خودم آوردم. داستانم زیاده گول مهربونیش رو خوردم.

کلا صبح شش میره و یازده شب میادو همش میگه ندارم.

فقط جمعه ها خونس.

حالا یهویی چون برادراش باباش رفتن عمان شرکت زدن . اونم رفته. یک ماه نبود. تازه آمه دوباره داره برای چهار ماه میره عمان.!!!

پدرومادرم تنها و سن بالا. خودم شاغل. اونم که ی قرون نمیده.

خونه مال منه. ماشین خودمه همه چیزو. رو خودم تهیه میکنم. 

حالا اگه بچه رو برداره بره چه کنم؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من بدون بچم قطعامی میرم.

بچه 5 ساله رو هوایی عمان کرده!!!

خدا دلم میخواد قدرت جادویی داشتم. برام دعا کنید.

اگه جدا هم بشم ازش بچمو برمیداره میبره . کاش میتونست ازش مراقبت کنه. همشون آویزون بی نظم بی برنامه و هیجانی هستن.

حتی رختخوابشونو جمع نم یکنن. میخورن و میخوابن همونجا. 

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز