من وقتی با همسرم اشنا شدم یه با یه ماشین ۲۰۶ اومد خواستگاری هروقت هم باهم بیرون میرفتیم با همون میرفتیم البته ماشینا خودشه ها
به من گف یه مغازه که تو جای خوب کرج به ارزش ۲میلیار رو با دو از شریکاش خریدن که به اسمه شریکشه بعد یه مغازه تو فردوسی تهران گفت با شریکام دارم یه خونه تو جایه خوبه کرج با شریکام دارم و سه تا مغازه ی لباس فروشی داشتن با شریکاش که از این سه تا فقط یکیش ماله خودشون بود بعد از خواستگاری و اینکه من جواب بله دادم بهم گفت همش به اسم شریکمه منم گفتن باید بزنی به نامه خودت سهمتو اونموقع به من گفت به تو ربط نداره بعد از گیرایه زیاد خواستن همه چیو جدا کنن از این همه اموال فقط یه ۲۰۶ موند بره همسرم با یه نصفه مغازه ی تهران که کلا مغازه ی تهران میشه نصفش ۴۰۰ ملیون تومن
بعدا اونجا حدوده ۴۰۰ ملیون کمش سرش کلاه رفت اصلا هم از حقوقش دفاع نکرد بعد من بهش گفتم به هیچ عنوان مغازه زدی شریک نگیر که اینبار رفت یه مغازه ی از دم قسط کرایه کرد ۱۳۰پیش داد و ۷۰تومن هم یه وام واسه دکور مغازه گرف برادرش یه ۲۰۶ داشت که ده تومنش وام ازدواجه ما بود قسطاش و از مغازه میداد ما هم تقریبا با برادرشوهرم یکی از مغازه برداشت میکردیم ما ۵تومن بیشتر ولی حالا دارن جم میکنه مغاز ه رو شوهرم گفت بدهکار شدیم ۵۰تومن رفتیم زیر باید ماشین بفروشم منم دلم خوش بود ماشین واسه خودمونه برگشته بعده یسال میگه من قسطه ماشینو کلشو از مغازه ای که برادرم شریک بودم دادم یعنی من حتی تازه فهمیدم ماشینش قسطس بوده الانم که بیکار شده کلا ازش دلخورم حسه بدی دارم من فکر میکردم اولش زندگیم قراره تو اسایش و رفاه باشه الان راحت داره از کنار همه چی میگذره