وای باورم نمیشه یاد بدبختیای خودم افتادم
منو شوهرم 5 سال عاشق هم بودیم ولی خانوادم مخالفت کردن و منو دادن به یه پسر پولدار خوشگل
خدارو شکر عقد نکردیم ولی تو دوران نامزدی انقد عذابم داد
میگف حتی میری دیشوییم باید قبلش ب من بگی و اجازه بگیری
دیگه یه جایی تحملم تموم شد و گفتم اگ وسایلشو پس نفرستین من بلایی سر خودم میارم
خدارو شکر تموم شد و الان آرامش دارم ولی هنوزم شبا کابوس اون موقع رو میبینم