سلام من دوماه دیگه زایمان میکنم میخوام دلموصاف کنم باهمه ولی ازدونفرنمیتونم بگذرم،یکی جاریم که به من انگ نازایی زدومادرشوهرم که ازش دفاع کرد درصورتی که من مشکل نداشتم،مادرشوهرم خیلی منوسوزوندباتیکه هاش مثلا وقتی حامله شدم رفتم ازخودم دفاع کنم وگفتم من مشکلی نداشتم سرمن وشوهرم دادزدوگفت شماپست وکثافتین،خیلی خودرای وخودخواهه چون وضع مالی برادرشوهرم خوبه وخارجه وبهش افتخارمیکنه میگه جاریت اگه انگم به توبزنه توبایداحترام بذاری بهشون بهخدااینورک بهم میگه،میگه وقتی جاریت حامله شد بهش طلادادم به تونمیدم،هرروزیه تیکه ی جدید،یه کارجدید که من زجربده باوجودیکه من همش احترام میذارم،بین حرفاش یه جوری بهم میفهمونه که تومشکل داشتی درصورتی که من الان حامله ام،میدونم همه ی اتیشا ازگورجاریم بلندمیشه ولی ازکارای مادرشوهرم بدترمیسوزم،نمیتونم جوابشو بدم چون بدترمیکنه،شوهرمم پشتمه ولی میترسه ازم دفاع کنه ازبرخوردای مامانش میترسه،من نمیتونم حلال کنم ازذهنم بیرون نمیره کارایی که کردن شماباشید حلال میکنید؟
بخاطر ارامش خودت ببخش نه بخاطر اونا
نه حلال نكن
کاری به حلال کردن ندارم ولی رابطت و کامل قطع کن ،شوهرت چجور پشتته وقتی ميترسه مرگ یه بار شيونم یه بار درست بهش بگید اگه این کاراروتموم نکنی دیگه نميذارم نه من و نه نوت و ببيني اگه تکرار کرد دیگه اسمشم نیار
عزيزم سعي كن ، فقط سعي كن
با اينكه ميدونم خيلي سخته و منم مثل خودتم
براي سلامتي خودت و بچه ات هم كه شده
بهشون تا حدالامكان فكر نكني،
آرامشت رو هميشه حفظ كن تو كه ميدوني شوهرت طرف توعه
اصل هم همينه
الان هي حرص بخوري رو بچه تاثير ميذاره
خودتم به مرور زمان مريض ميشي اونا رو خوشحال ميكني
بزن به بيخيالي
نه نمیخاد حلال کنی عزیزم
بجاش باشوهرت صحبت کن و سعی کن
اونم حس تورو داشته باشه
و باهم بچه تونو از مادرشوهرت دریغ کنید
نذار زیاد بتونه بچه ات رو ببینه بذار حسرت بمونه رو دلش
بگو من که نازا بودم
الانم بچه ای ندارم که شما ببینی
برو بچه اون پسرت که عزیزته ببین
ی بار برا همیشه
به خانوادت و خودت و همسرت ارامش بده و باهاشون زیاد رفت و امد نکن
و یجور نشون بده که انگار شادی و خوشحالی و هیشکی به اندازه تو بیخیال اون نیس و خوشحال نیس
و واقعا هم شاد و راصی و خوشحال و بیخیال مادرشوهرت باش
عزیزم جاری من بچه نداره ولی به من که تو عقد بودم!!!!میگفتن بچه بیار عروسی هم که کردم بعد یه سال گفتن نازا و همه جارو پر کردن
باورت نمیشه جاریم محل حیوون هم نمیده به خانواده شوهرم ولی پشتشن خیلی هواشو دارن
میدونی
من گذشت کردم و رابطمو کم کردم و مث مهمون شدم براشون واقعا بیخیالشون شدم الان سر تا پا طلا هم بگیرنش برام مهم نیست. چون میدونم که مشکلی ندارم و شوهرمم دوستم داره
ببخش و حلال کن برای ارامش فکر و دل خودت
منم خیلی اذیتم کردن ولی بخاطر آرامش خودم بخشیدم و از خدا خواستم خودش تقاص منو بگیره
