منم اوایل ازدواجم مادرشوهرم وشوهرم گاهی از خاستگارهای زیادی که شوهرم داشت حرف میزدن
منم چندبار سکوت کردم بعدش در یک جمع برگشتم جوابشونو دادم
گفتم والا منم کمتر از پسرتون خاطرخواه نداشتم . بعد چندتا درست حسابی هاشو سوا کردم با جزییات تعریف کردم
بعدشم گفتم شما اونقدر نازرنگ نبودین که اگه بهتر از من پیدا میشد برای پسرتون نمیگرفتین . خبر خاستگاراشو دارم چه تحفه هایی بودن
لالشون کردم . همونجا شوهرم برگشت به مادرش گفت دیگه از این ماجراهای گذشته حرف نزن