خداوکیلی این خانواده مذهبی خشک مذهب چی بود گیر من اومد
چادرو که به زور کردن سرم 18 سالم شده نزاشتن این سبیل های بی صاحابو بردارم به صورتم دست بزنم
یه دوست نزاشتن واسم بمونه همه جا ابرومو بردن
تا میگم با دوستام برم بیرون مامانم سریع میگه منم میام تا حالا یک بار هم توی زندگیم تنها بیرون نرفتم هر جا بوده دنبالم اومده
با کاروان خانوما رفتیم مشهد کل دوستام رفتن موج های ابی گفتم برم مامان برگشت گفت نه اونجا مریضیه حالا کار به اینش ندارم
دوستم که باهامون بود برگشت گفت خاله بزار بیاد مامانم گفت اومدیم مشهد هیچ جا نمیریم فقط حرم و هتل دوستمم گفت چقدر بی ذوقی خاله اونم گفت بی ذوق نیستم عاقلم
این چه عقلیه که زندگی برام نزاشته؟؟
کلی لباس زمستونی خوشگل دارم از هودی گرفته تا پالتو و دورس قشنگ ولی میرم بیرون یخ میزنم چون خودم تپلم زیر چادر ده برابر میشه مجبورم لباس گرم هامو نپوشم
حسرت یه بار لباس پوشیدن به دل خودم روی دلم مونده
من زندگی نکردم به قرآن
خجالت میکشم اینو بگم ولی حتی سر حموم رفتن هم دعوا داریم
میگن هفته ای یه بار حموم غیر اون اسرافه خب یعنی چی ادم بو کپک میگیره
من خودم اگه یه روز در میون نرم حموم نمیتونم خودمو تحمل کنم حالا باز من بیرون نمیرم کلا خونه ام ولی اگه بیرون برم که باید هر روز دوش بگیرم
به خدا من یکی خسته شدم نمیکشم
حالا میگم برم دانشگاه یه شهر دیگه ولی اگر فرهنگیان قبول بشم دانشگاهم یه شهر دیگه باشه بازم محل خدمتم میوفته همین شهر
من واقعا نمیتونم تحمل کنم صد بار خواستم جلوش وایسم نشد که نشد
واسم زحمت میکشه پول میده بعضی اوقات محبت میکنه منکر این نمیشم واقعا مامان و بابای خوبی هستن ولی توی این مواردی که گفتم هیچی جلو دارشون نیست
جدی جدی هیچ راهی برام نمونده باید برم بمیرم
ترو خدا نکنید این کارو با بچه هاتون مذهبی هستین خودتون به من ربطی نداره ولی به بچه اتون دین و اعتقادش رو اجبار نکنید یه تایمی میرسه خودش به اون حد از عقل میرسه که بتونه انتخاب کنه
روح بچه هاتون رو نکشید