من خودم تو یه پروسه به شدتتتتتتتت استرس زا هستم که مربوط به ایندمه .طوری هم تو دانشگاه بودم تو کتابخونه ، یه فشار روانی بدی بهم وارد شد بخاطر همین شرایطی که خودتون میدونید
چون تاثیر داره روی هدفی کا دارم
یهو سرم درد گرفت
بغص تو گلوم بود
حس کردم دارم سکته میکنم با ۲۲سال سن
دیگه اومدم خونه ، نشستم کلی زار زدم. گریه کردم ، با خدا حرف زدم ، زجه زدم ، چشمام تاز شد. قرمز شد ، سرم درد گرفت
بعدش دیدم گریه کردن و غصه خوردن فایده نداره
بلند شدم دست و صورتم شستم
ذهنمو از هرچیزی که باعث یادآوری اون چیز میشد دور کردم
یواش یواش دوباره ریکاوری شدم
نه فقط تو این شرایط بلکه هزاران باز نن این حال رو تجربه کردم
پس اینارو کسی میگه که این حال رو زیاد تجربه کرده
با غم و غصه خوردن چیزی حل نمیشه
به جاش به خدا توکل کنید
باهاش به زبون خودتون خرف بزنید
من خودم هر شب میدم بالکن سرمو میگیرم رو به آسمون باهاش حرف میزنم هرررررچی که تو دلمه
مثه یه رفیق و همدم خوب شاید باورتون نشه اخرشم قربون صدقش میرم😅❤️
زندگی همینه دیگه
پستی داره ، بلندی دارع
مگه ادمیزاد چقدر عمر داره بخواد هی غصه بخوره
میدونم سخته
ولی لطفا هرررچی که هست به عم و غصه هاتون زیاد میدون ندید
منم الان راستش دیگه مثه فبل زیاد نگرانش نیستم چون پسردم به خدا
ببینم چیکار میکنه برام😅😁
نطر شما چیه