بچگیهامون زیر یه چادر گذشت؛ جایی که غصه راه نداشت و دلمون امن بود.»
«با یه چادر ساده، خونهای میساختیم که توش فقط خنده زندگی میکرد.»
«اون چادر کوچیک، بزرگترین پناه دلمون بود.»
«بزرگ شدیم، ولی دلمون هنوز دنبال همون چادر و آرامشه.»
«کاش زمان برمیگشت؛ به روزایی که با یه چادر، خوشبخت بودیم