چندسال از شوهرم جدا زندگی کردم و بعد جدا شدم
حالا میخوام ازدواج کنم تا جدی میشه ترس ب دلم میفته کاش میشد زمان نگه دارم پیر نشم ازدواج نمیکردم بازم قایم میشدم تو تنهایی😔
شوهر سابقم نماز روزه میخوند ولی دروغگو اهل تهمت بود خ دلم شکست سرش
مثل شوک بود برام
ذاتش خراب حقه باز ظاهر مذهبی هم نداشت فقط اهل نماز روزه بود شاید تقصیر خودم بود ک فک کردم هرکی نماز خوند مومنه
الان دلم ذات پاک و شریف میخواد
ولی نمیدونم چم شده انگار دیگ ذوقی ندارم
دلم واقعا شکست وقتی فهمیدم درونش چقدر رذل بود
انتخاب مامانم بود الان هم ازدواج میخوام هم میترسم هم مامانم تهدیدم کرده حق ندارم دیگ ازدواج کنم دارم دق میکنم