مرز ذهنی یعنی من حق انتخاب دارم چه فکری وارد ذهنم شود و چه فکری نه.
یعنی هر حرف، قضاوت، انتقاد یا نگاه دیگران الزاماً حقیقت نیست؛ فقط نظر آنهاست، حاصل ذهن و تجربههای خودشان.
کسی که مرز ذهنی دارد، حرف دیگران را میشنود اما آن را بیچکوچانه باور نمیکند.
مرز ذهنی یعنی من مسئول احساسات، افکار و ارزشهای خودم هستم؛ نه مسئول برداشتهای نادرست دیگران.
اگر کسی تحقیر کند، مسخره کند یا قضاوت کند، این بیشتر درباره درونِ ناآرام خودش حرف میزند تا درباره من.
داشتن مرز ذهنی یعنی:
هر فکری را جدی نگیرم
هر انتقادی را شخصی نکنم
هر قضاوتی را واقعیت ندانم
من اجازه نمیدهم ذهن دیگران وارد قلمرو ذهن من شود و آرامشم را به هم بزند.
من میتوانم بشنوم، اما لازم نیست بپذیرم.
میتوانم رد شوم، بدون توضیح دادن، بدون دفاع کردن، بدون جنگیدن.
مرز ذهنی یعنی: این فکر مال من نیست؛ پس نگهش نمیدارم.
مثل بستهای که به اشتباه به در خانهات آوردهاند؛ تحویل نمیگیری، تمام.
و یک جملهی طلایی برای ذهنت:
«این نظر توست، نه واقعیت من.»