با یه ادم عوضی آشغال مست نمیدونم دیگه چکار کنم مست کرده بود ساعت یازده و نیم ، هی بهش گفتم بساطت جمع کن میخوام جمع کنم جارو کنم بچها میخان برن حموم و فردا مدرسه ، یدفعه یه حرفای خیلی خیلی زشتی مثه همیشه بهم گفت انقد زشت که نمیتونم بگم بی غیرتی کامل ج ن ده کلمه خوبش بود بعد قاطی کردم با چوب ژد به دستم سرم دخترمم حموم بود اومد بیرون از من دفاع کنه زدش دونید رفت سمت حموم محکم در حموم لگد میزد پدرش اینحا بود رفت جلوش بگیره اونم کتک زد من جلوشو گرفتم یهو خاست تلوزیون رو بشکنه دیگه خستم هیچ راهی ندارم خدایا تو منو از دست این نجات بده ،تازه اون هفته یکی چاقو پیچ کرد شانس داره هیچیش نمیشه خدایا کمک کن