توی تاپیک قبلیم از خانواده شوهرم گفتم
بعد که رفتیم خونشون هی بهم میگفتن اینکار کن اونکارو کن منم انقدر خسته بودم هی میپیچوندم
یکم بعد که همسرم اومد دید انقدر اذیتم کردن و اذیتم میکنن با خواهرش بحث کرد دستمو گرفت اورد خونه و مهمونی فردارم کنسل کرد
خدا خیرش بده خودم میخواستم اینکارارو بکنم😅