تو پستهای،قبلی نوشتمچه اتفاقی برای پدرم که همه زندگیم بود افتاده از اون روز با وجود دو بچه داغون هستم انگار مردم شب روز،فکر میکنم کم کاری،من باعث فوت پدرم شد سر کوفت بقیه از همون روز مراسم دفن شروع شده ادامه داشته خسته شدم خسته فکرهای بدی به ذهنم میاد مشاوره هم رفتم
دعا کنید برام به خدا برای پدرم کم نذاشتم ولی همه منو مقصر میدونن خودم دیگه دارم فکر میکنم مقصر فوت پدرم منم زندگیم مثل جهنم شده خواهرم مادرم همه گاهی میگم خودم راحت کنم