سلام خانوما،من عقد کرده ام،دیشب عروسیه یکی از دوستای همسرم بود،ما هم با یکی دیگه از دوستای شوهرم و خانومش (محیا) رفتیم عروسی،من اولینبار بود که محیا رو میدیدم،تو همین برخورد اول اصلا ازش خوشم نیومد داد حرفایی بهم زد که من خیلی خیلی به غیرتم برخورد،مثلا میگفت چند وقت پیش شوهرم مریض شده بود زنگ زدم به شوهر تو گفتم بیاد بیمارستان وقتی اومدم من خیلی ترسیده بودم که شوهرم چیزیش بشه و از ترس دست شوهر تورو گرفته بودمو کم مونده بود برم بغلش،یا مثلا میگفت شوهر تو خیلی عاقل و فهمیدس بیا شوهرامونو عوض کنیم،حتی تاریخ تولد شوهر منم بلد بود 😤میگفت قبلنا که با شوهرم دعوا میکردم(قبل ازدواج ما) به شوهر تو اس میدادم و باهاش درد و دل میکردم و اون پا درمیونی میکرد که آشتی کنیم،و اینجوری که تعریف میکرد توی زمان عقد ما تا حالا چند بار به شوهرم اس داده ولی من هیچوقت اون اس ام اسارو توی گوشیه شوهرم ندیدم که حدس میزنم شوهرم چون میدونه من خیلی حساسم پاکشون کرده که ناراحتی درست نشه،از یه طرفم دیشب بعد از عروسی ماشینمون خراب شد و چون خونه ما نزدیک تر بود شوهرم خیلی اصرار بهشون کرد که شب بیاید خونه ما (خونه مادرشوهرم اینا که البته خودشون مسافرتن)و اونها هم اومدن،من خیلی رفتار محیا رو زیر نظر داشتم و حس کردم مدام میخواد خودشو به شوهرم نزدیک کنه،مثلا صبح خیلی زود بیدار شده بود تا با شوهرم روبه رو بشه،یا سر سفره اگه چیزی میخواست به من یا شوهرش نمیگفت به شوهر من میگفت یا مدام با شوهر من حرف میزد،من از شوهرم مطمئنم ولی....
مشکل اینجاست که چند روز دیگه با همین محیا و شوهرش و چنتا دیگه از دوستای شوهرم میخوایم بریم شمال ولی من میترسم که این زنیکه سعی کنه خودشو بیشتر به شوهرم نزدیک کنه،میخام یجوری به شوهرم بفهمونم که حریمشو حفظ کنه و زیاد به این دختره رو نده،به نظر شما چجوری به شوهرم بگم؟اینم بگم که این مسافرت از خیلی قبل برنامه ریزی شده بود و امکانش نیست که من کنسلش کنم