منو دوست پسرم یه سال و یه ماهه باهمیم قرار بود مهر بیاد خاستگاری خودشم گفت وی بیام من گفتم فلان تاریخ گفت باشه با مامانم صحبت میکنم گذشت از اون تاریخ حتی توضیحی برای من نداد منم چیزی نگفتم که فکر نکنه هول خاستگارم گذشت و الان بحثش بود میگه من مامانم یچی گفت بهم قانع شدم گفتم چی گفت
گفت مامانم گفته هر وقت موقعش شد خودم میگم مگه اون قراره تصمیم بگیره این توافق بین خودمون بود پس منم یه خاستگار اومد مامانم گفت این موقعیت خوبیه بگم با حرف مامانم قانع شدم