تو تاپیکای قبل گفتم مادرشوهرم اینا قرعه کشی کردن که شب یلدا برن خونه کی اسم ما دراومد دوسه ساله پیش ماهستن. تو گروه خانوادگیشون هم فیلم قرعه کشی گذاشتن همشونم گفتن باشه میایم بدون اینکه ازما نظر بپرسن من وهمسرم هیچی نگفتیم و اوکی ندادیم اصلا کاملا ساکت بودیم الان میدونم مادرشوهرم ازفرداشب میخاد خودش بیاد خونه ما که بقیه بچه هاشم بیان من اصلا امادگیشو ندارم ونمیخام مهمونی بگیرم چجوری وقتی اومد خونمون بپیچونم که بچه هاش یکی یکی پیداشون نشه بیان. یااگه اومدن اصلا تدارک یلدایی ببینم یانه راهنمایی کنین چجوری برخورد کنم
کلا دوست ندارم بیان دلم میخاد محلشون ندم دعوت نکنم روشون کم بشه خودشونو دعوت نکنن جایی
عجب مردم هایی پیدا میشن ،چرا اینجوری شدن یکی دیگه تاپیک زده بود چند روزیش میخاس زایمان کنه فامیل شوهرش برای اون زایمان کرده قرار گذاشته بودن برن خونش،بنده خدا خونش۵۰ متر ،پول زایمانم نداشت ،دیگه فقطباید امام زمان ظهور کنه، عروس خوب باشی نقره داغت میکنن
خدایا شکرت. پیرو فیک بودن بعضیا امشب دلم می خواست منم فیک بودم دردام همه ساخته خیالاتم بود همه ی همش برای این بود که نی نی سايتیها بهم توجه کنن کاش نوجوانی بودم که همه رو سر کار گذاشته یا مردی بودم که میون زنا خودمو بانو جا زدم.
همه قرعه ها اسم شمارو نوشتن حتمافردا صبح زنگ بزن به تکتون بگو ماروجایی دعوت گرفتن نریم بدمیشه
اتفاقا اصلا زنگ نمیزنم توگروهم هیچ پیامی ندادم بعد قرعه کشی که بگم منزل خودتونه یا بفرمایید یا تعارف کنم هیچی.الانم کاملا سکوت زنگم زدن میگم خونه پدرم هستیم اونا منتطرن من زنگ بزنم دعوت کنم
اره.منم خوب میچزونمشون صبح جمع میکنم میرم خونه بابام
کار خوبی میکنی تا دوباره چتر نشن ،والا من از تنهایی و غریبی دق کردم ،سالای قبل زنگ میزدم یک سال دایی یک سال عمه یک سال قوم شوهر ،دعوت میکردم اسکل بودم یکبار بقیه دعوتم نکردن ،خانواده خودمم دورن،یکبار من چتر نشدم جایی،ادم تعجب میکنه