یکی از پذیرفتهشدهترین و دردناکترین نقابها در جامعه ما، نقاب فداکاری برای فرزندانه. بسیاری بهویژه زنان، در پشت این نقاب باشکوه و قابل احترام پنهان میشوند تا با ترسهای واقعی خود روبهرو نشوند: ترس از طلاق، ترس از تنهایی، ترس از ناتوانی در ساختن زندگی دوباره و هراس از قضاوت جامعه. آنها «ماندن» در یک رابطه خالی یا آسیبزا را با عنوان «فداکاری برای خانواده» توجیه میکنند و در این فرآیند، نه تنها آزادی و شادی خود را دفن میکنند، بلکه الگویی مخرب را به فرزندانشان آموزش میدهند:
الگویی که میگوید «تحمل رنج و ظلم، وظیفه عشق است». این بزرگترین فریب است. زیرا کودکی که شجاعتِ مادر یا پدرش را برای انتخاب یک زندگی سالم ببیند، درس اصیل زیستن و احترام به خویشتن را میآموزد؛ نه اینکه یاد بگیرد برای حفظ ظاهر، باید هستهی درونش را فدا کند. تغییر از جایی آغاز میشود که این نقاب را برداریم و به خود و جامعه جسارتانه اعلام کنیم: یک والد شاد و کامل، بسیار ارزشمندتر از یک والد قربانی و نیمهجان است. تنها در این صورت است که میتوانیم نسلی پرورش دهیم که به جای تحمل رنج، هنر ساختن زندگی شاد و متعادل را بلد باشند.