امشب شام سوپ درست کردم منو پسر چهارساله ام خوردیم به شوهرم گفتم بیا بخور گف نمیخورم بعد ک ما جمع کردیم بهم گفت برام ماست بیار منم اوردم بهم گفت بشین توش نون بریز من گفتم ک دستم خیلی بنده اما نشستم گفت برو نمیخام منم چون یک نوزاد۱۹روزه دارم سریع بلند شدم تا نوزادمو تر خشک کنم و اینکه کلی کار دیگه اما شوهر نفهم بی درکم کلی بهم بی احترامی کرد بهم گفت پیر بی شفا و بهم گفت بی ارزش فلان اینقدر توهین کرد. منم بالحنی مهربونی بهش گفتم عزیزم من دست تنهام حتی با نوزاد نیاز ب کمک دارم توروخدا درکم کن بعداش باکلی جمع جور کردن اومدم گفتم هوا زده شدم بیا گوشامو بکیش اونم خوابیده بود بهش گفتم بشین گفت برات همینقدرم زیاده دلم خیلی شکست سریع بلند شدم گفتم نمیخوام حالا بنظرتوون حق باکیه
شوهر منم حیلی حساسه
هرچی میخوره باید پیشش بشینی
بی احترامی میدونه شازده
بعد کلی توهین که بهت کرد بهش گفتی عزیزم فلان؟؟
هر دوتون خسته و بی درکید
دقیقا مثل مامان بابای من بعد از این همه سال بلد نیستن همو
به نظرم علت نارضایتی همسرت چیز دیگه اییه
اونو پیدا کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
