آمدیم فردایی نبود آمدیم واین آخرین شعرم بود ...آنوقت چه؟؟میخواهی همین قدر دور بمانی.. همین قدر غریب همین قدر محال !؟راه بیفت و برگرد ...به فردا اعتمادی نیست !!
بر من یکم چال داشت خالی بود گفتم پر کنع فقط وای امروز صبح از خاب پاشدم باد کرده بود به غلط کرده افتا ...
من ژل لب زدم اولش همینطوری بود سر یه هفته اوکی شد
آمدیم فردایی نبود آمدیم واین آخرین شعرم بود ...آنوقت چه؟؟میخواهی همین قدر دور بمانی.. همین قدر غریب همین قدر محال !؟راه بیفت و برگرد ...به فردا اعتمادی نیست !!