بچه گوچیک دارم ۳ ماهشه خونم بهم ریخته بود خیلی دو روزه با شوهرم نتونستیم جمع کنیم زنگ زدم به یکی از خواهر شوهرام گف بیرونم کار دارم به اون یکی زنگ زدم بهونه اورد
شوهر خر من همیشه کارهاشونو میکنه زنگ زدم بهش گفتم خواهرات یه ساعت نیومدن بچتو نگه دارن بعد تو مثل تاکسی همش درخدمتشونی .
همین صبح برای خواهرش یکاری رو انجام داد
خیلی اعصابم خورد شد