حوصله قضاوتتون و ندادم
متاهلم همسرم و دوست دارم ،قبل همسرم با استاد دانشگاهم تو رابطه بودم تقریبا ۱۲ سال تفاوت سنی داشتیم
تو اون تایم واقعا دوستش داشتم بخاطر اینکه حس کردم شاید بغیر من با کس دیگه هم در ارتباط باشه و میخواست باهاش صمیمی باشم که اینم از من برنمیومد بخاطر همین موضوع رابطه مون تموم شد ،ولی تا مدتها دنبالم بود دوروز مونده به عقدم خواهش کرد فقط بیاد ببینه حرف بزنیم اجازه ندادم
اینکه چه بمنگذشت بماند امروز برای دفعا ارشد همکلاسی لیسانسم رفته بودم دانشکده ،باهاش چشم تو چشم شدم یواش سلامدادم وسط جلسه رفتم ترسیدم بگه بیا اتاقم صحبت کنیم
حالم خوب نیست تپش قلب دارم