من جداشدم.تا قبلش هروز دعوا .خیلی چک میکرد منو خیلی شکاک بود .البته چون موادم میزد بی تاثیر نبود
خدانکنه میگفتم جایی کار کنم انگار میگفتم میخوام برم با یه پسر
انقد براش افت داشت احمق
زندکیمم سیاه کرد عمرمم هدر دادم حتی جوری که یه کامپیوتر ساده الان بلد نیستم تایپ کنم
نمیذاشت یاد بگیرم
البته لیسانسمو مجردی گرفته بودم وگرنه اونم نمیذاشت
الانم هی تیکع میندازع بیشرف جوری که هرکی میاد سمتم تا میفهمه این به بهونه ی پسرم یا هرچی ولو میشه دم در خونمون باز از راه اومده برمیگرده...
الان راحت راحتم ولی خب کار ندارم.دعا کنید یه کار خوب گیرم بیاد
توروخدا با هر نری نرید زیر سقف عمرتون و تباه نکنید.شوهر کردن هنر نیس