بچه ها من عروس کوچیکم این جاری وسطیم ضربه های زده به من کلا شاید تو رو خوب باشه ولی هم در حقیقت خیر و صلاح زندگی منو نمیخواد دائم غیبت فامیل شوهرم رو میکنه بعد تو رو باهاشون خوبه بعد یبار دیدم سر سفره همه نشستن من اومدم تو جلو پای من بلند شد منم اونجا دستشو گرفتم خودمو داشتم میکشتم برای این و جو گرفت منو امروز هم اومد خونه مادرشوهر اومده از در یه کاره و بی کاره رفتم بغلش میکنم و سفت و محکم انگار خواهرمو دیدم آدمم نمیشم 😂🤦🏻♀️ همین جوری پیش بره جمع نکنم خودمو فردا دست و پاشم فکر کنم باید ببوسم