شرایط زندگیمون خیلی بهم ریختس خانوادش جفتمونو طرد کردن آواره شدیم بچمون سقط شد 😔دیشب داشت میگفت دلم میخواد الکل بخورم همه چیو فراموش کنم خودش به اندازه کافی بهم ریخته بود باش بحث نکردم امشب رفت بیرون اومد بو الکل میداد باش دعوا نکردم خیلی درگیرم خیلی خستم امشب دلم میخواست یکی منو بزاره تو گور روم خاک بریزه راحت بشم دلم برا خودم میسوزه دلم برا اون میسوزه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم منم شرایطم مشابه شماس با این تفاوت که ما خونواده شوهرو طرد کردیم گذاشتیم کنار چه بهتر آرامش دا ...
ما کلا محل زندگیمون عوض کردیم ازشون سه یاعت دوریم ناراحت دوست و رفیقاشه جایی که از بچگی بزرگ شده بود ول کرده اومده یجا دیگ زندگی میکنه بیشتر غصش اینه غربت و از این جور حرفت