دختر من گفتم ۳۵ رو رد کردی فرصت بارداری رو کم کم داری از دست میدی در سالهای دور
فقط و فقط ۲۸ سالته !!!!!!
حتی به دهه ۳۰ زندگیت نرسیدی
چرا یه صحبت جدی نمیکنی ؟
اینسری هر کی دخالت کرد
یه دعوا درست حسابی خونه بکن
بگو یا کیس معرفی نکنید
یا اگر خیرتون میرسه و معرفی میکنید مثل من باشه وضعش از من بهتر باشه
تحصیل کرده دختر خوب
چرا میخوای ببخشید رک میگم برینی تو زندگیت
پس فردا اتفاقی بیوفته
عمه و عموت تف کف دستت نمیندازن
میگم یارو ننه باباش حمایتش دیگ نمیکنن
حواست باشه یه واقعیت تلخیه
ولی وقتی از خونه پدر مادرت میری
به هر دلیلی برگردی
حس الانتو نداری !!!
حس میکنی مهمونی
حس منت داری حتییییی اگر نذارن
پس حواست جمع باشه
حق داشتی اعتراض کنی فوق لیسانس بالاتره از شاگرد جوشکار
منم عمه بزرگم خواستگارای گند و ندار و معتاد معرفی میکرد من و بابام راه ندادیم اون پسرا رو خونمون با هوش مصنوعی حرف زدم با چندتا هوش مصنوعی همشون گفتن عمت میخواسته بدبختت کنه چون بهت حسادت میکنه
نکنه فامیلای تو هم بهت حسادت میکنن و میخوان بدبختت کنن؟
عروسی نمیگیرن؟
نمیگه چادر بذار یا چی؟ نفهمیدم
ببین مذهبی بودن با خانواده روحانی بودن خیلی فرق داره
اونا یه انتظار دیگه از بچه و عروسشون دارن
مذهبی عادی خب تو جامعه زیاده اکثر قدیمی ها همینن
فکر نکنم تو بتونی باهاشون کنار بیای مخصوصا اینکه میگی نماز نمیخونی و چیزهای دیگه
حالا چرا به اینا اصرار دارن؟ پدر مادرت میدونن تو با اینا خیلی فرق داری
بازم خواستگار پیدا میشه دیگه
این عمم بیا و برو ببین چه عروسی گرفته
یکی تاجر پسرش عملا بیکار تو پول غرق شده
اون یکی طلافروشی داره
بعد خواستگارایی که برام میاره
یکی دیگه آورده بود وضع مالی داغون اصلا یه وضعی
بعد که پسره ازدواج کرد عکسشو به ما نشون داد که نگاه این ازدواج کرد
چه میدونم والا
برای پسرعمومم دنبال زنه برای اون خانم وکیل و معلم پیدا میکنه
حرفش هم اینه دختر باید بمونه یکی بیاد ولی برای پسر همه جا میشه رفت.
من واقعا اذیتم از این شرایط
هیچکس اندازه شما به من جسارت نداد
خدا خیرتون بده
میدونم بابا سنی ندارم تازه رفتم سراغ کارم یکم دارم مثلا جوونی میکنم اینجوری داستان کردن
من که نمیخوام اینو قبول کنم
یه جوری میپیچونم
نهایت مجبور شم دعوا بگیرم
یا ببرمشون مشاوره بالاخره قانع شن
مجرد موندن بهتر از اینه برم تو زندگی ای که راه برگشت نداره
دیگه بعدش مجبور میشم کنار بیام و کوتاه بیام که من نمیخوام محدود شم
چرا گفت میخواد حالا دکتری بخونهاینا در حدش نیستن بعد تازه بابای پسره هم معلم بازنشسته و عملا وضع مالی خیلی خیلی خوبی نداشتن معمولی
بعد خواهرم گفت خونوادش هم نمیتونن پس حمایت کنند
عمم برگشته میگه بابات هست که ://
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
