2777
2789

تو خرید بازار خیلی اذیت کرد، با مادرم دعوا کرد، به من تهمت زد، خسیس بازی درآورد، کلیی اذیت کرد

بعدشم اومد خونمون نشست با خیال راحت چایی میوه خورد و سر تعداد مهمونای مراسم خط و نشون کشید که دیگه این بار بابام عصبانی شد شوهرم از چهره ی پدرم متوجه شد و سریع بحث رو جمع کرد و مادرشو برداشت برد

بابام تو بازار به هوای نگه داشتن خواهرم که اون موقع خردسال بود هی از ما جدا میشد و خودشو زد به اون راه که متوجه کارهای مادرشوهرم نشده، ما هم به شوهرم و خانوادش گفتیم که نمی خوایم بابام بفهمه که اگه بفهمه خیلی بد میشه...

تو دوران عقد بستگی هم خیلی من و خانوادمو اذیت کرده بود ولی ما به خاطر زندگی من تحمل کردیم، این آخری دیگه آنقدددر زیاده روی مرد و تحمل ما هم تموم شده بود که نزدیک بود همه چی خراب بشه، دیگه خانوادمم خسته شده بودن

خدا رحم کرد با میانجی گری دایی همسرم و عموی من و سیاست های پدرم همه چیز درست شد

البته که هنوز از دست مادرشوهرم دلگیر بودم،و اونم اصلاح نشده بود، آنقدر منو عصبانی کرد که از شدت گریه بعد از خرید بازار تو خونه نزدیک بود قلبم وایسه یه لحظه، قسم خوردم که هیچوقت باهاش نرم بازار، تا حالا چند بار هم گفته از زیرش در رفتم

به شوهرمم گفتم این قضیه رو، گفتم خودت مدیریت کن که پیش نیاد

I will always love you❤️💖💗

مثلا میرفتیم ساعت بخریم شوهرمو می کشید یه گوشه باهاش دعوا میکرد تو ساعت نمیندازی برای چی میخوای بخری یه جوری که انگار شوهر من بچه 8 ساله ست


در مغازه ی ساعت فروشی من تعارف کردم اول بره تو که بهش احترام گذاشته باشم چون بزرگتره گفت ما که نمی خوایم بخریم شما میخواید بخرید خودتون برید نمیومد تو مغازه


یا واسه شوهرم چند دست چند دست لباس خونگی برمیداشت میگفت باید پولشو بدید،به من میگفت برای چیته تو که داری نمیخواد بخری،و کلا یه دست لباس زیر برام گرفت😐


باید یه لباس مجلسی برای من میخرید که تو مراسم پاتختی بپوشم، هی میگفت همونی که قبلا برات خریدیم به جای لباس خرید بازار گرفتیم (یک سال و نیم پیش برای مجلس یکی از فامیل های شوهرم برای من یه دست کت و شلوار خرید شوهرم، میگفت همون برای خرید بازار بوده و من بهت گفتم، در حالی که من اصلا متوجه نشدم قبل از خرید همچین حرفی به من بزنه، یا نگفته بود یا یه جوری گفته بود که من منظورشو نفهمیده بودم،خیلی خوب بلده حرفو ناواضح بگه)، ما هم چون قبلا خیلی اذیت کرده بود و یجورایی صبرمون لبریز شده بود قبول نکردیم و گفتیم اگه دوست نداری خودمون پول لباس رو میدیم، بعد من دیگه تو اتاق پرو بودم متوجه نشدم اما انگار کلی به من تهمت دروغ گویی زده بود و به مادرم تندی کرده بود

I will always love you❤️💖💗

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

برای خرید چی؟شما وشوهرت تنهایی برید خریدچرا بقیه رومیبرید

خرید بازار یا همون خرید عروسی

چون هم رسم بود و مادرشوهرم هم یه اخلاقی داشت میترسید شوهرم یه هزاری بیشتر برام خرج کنه اصرار داشت بیاد

و منم اگه تنها میرفتم از اینم بدتر میکرد برای همین خانواده ی منم اومدن

I will always love you❤️💖💗

خرید بازار یا همون خرید عروسیچون هم رسم بود و مادرشوهرم هم یه اخلاقی داشت میترسید شوهرم یه هزاری بیش ...

عجب آدمیه

میگفتی فکرکنمشما تازه عروسی برای شما اومدیم خرید

ساعت هم بگوبخرن..کوتاه نیای اصلا


به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
اصلا نباید برای خرید همه باید بریدشما وشوهرت برو

الان چند سال گذشته من بچه هم دارم

اون روز خریدها ناقص موند

روز بعد که گفتن بیا بریم برای بقیش من گفتم چیزی نمی خوام و نمیام

مادرم رفت خونه ی مادر مادربزرگ شوهرم و گله ی مادرشوهرم رو کرد و هشدار آخر رو داد

دایی شوهرم باهاش صحبت کرد

از این طرف ما هم خیلی عصبانی بودیم، عموم میانجی شد

I will always love you❤️💖💗

من ۱۸ سال پیش عروس شدمبا این وجود فقط خودم و همسرم رفتیمدیگه الان تو این دوره که اصلا و ابدا کسی رو ...

منم تعجب کردم چون ما هم سال ۸۷ عقد کردیم من و همسرم دوتایی رفتیم.

فقط گوشہ چشمے از نگاه  خدا  براے خوشبختے ھمہ انسانها کافیست این نگاه را برایتان آرزو میکنم .🤲
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  3 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  4 ساعت پیش