رفتم زایشگاه خانمه داشت بچه دنیا میاورد ی جیغی کشید کرک و پرام ریخت 😂😂😂
باز اومدم بخش زنان ی خانمه داغووووون بود انقد دلم کباب شد سزارین کرده بود
من حامله دل دیدن این صحنه هارو ندارم ترسیدم شدید 😢🤣😂
فقط 15 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
پروفایل کپی نشه پلیز ❌❌❌❌ خودمم . من فاطمم از یه خونه ی دنج ک تموم دنیامه 🌎🌝 یه دونه 😁 شوهر دارم که پسرخالمه 👫 نزدیک یه ساله رسمی هم شدیم و ازدواج کردیم ازاون عشقای فامیلی 😁😁😁❤❤❤ توی ده باصفا کنار تموم فامیلام زندگی میکنم ( شاید فکر کنی رضایت دارم ولب نه چالش دارم 💔🤣)،سعی میکنم ادم خوبی باشم مگه چندسال قراره تو این دنیا باشیم 😘😘😘😘 من درونگرام از جمع اجتماع فراریم عاشق تنهایی خونه البته طبیعت عشقههههه😙 یه نیمچه اشپزم و عاشق غذا تو تاپیکا اشپزی تگم کنین مرسی عشقای من بوس به لپای تپلی تون 😌💋 همین دیگه 😅 بایییییی 👋 دارم گواهینامه میگیرم اگه تجربه ای از ازمون توشهری داری بگو بهم مرسی جیگر ❤🎀🫀 راستی قنادم سوال داری بپرس
عزیزم من دوتا زایمان اینجوری داشتم منی ک تو عمرم ی پینی سیلین نمیزنم از ترس اخرین بار اصلا یادم نمیاد بمیرم دکتر نمیرم ولی بدون درد یک تایمی ک درد کشیدم امپولش رو زدن خوابیدم و تو خواب نمیدوووووونم چی جوری اینو نپرس چون خواب بودم نمیدونم چجوری زور زدم چ اتفاق های اینا افتاد خلاصه بیدار شدم ی بخش دیگ بودم و بچه هم زایمان و همه چی تموم پرستار بغل کردم گفتم خدایا شکرت من کی زایمان کردم و مامانم بچمو بغل کرده بود وفتی رفتم پیشش باورش نمیشد من چیزی ندیدم و یادم نیس و بچه رو هم ندیدم
یه امین دارم خبببببب همه بگین خببببب که با دنیا عوضش نمیکنم لطفا درخواست ندین با تچکر🙏
نور دیده ام ۲۰ ماهشه و دقیقا این روزها رو دارم میگذرونم اوایل از خستگی مس سگ بودم ولی الان فقط دارم به خودم فحش و لعنت میدم که چرا صبور نبودم بهترین روزهای دخترمو زهر مار کردم به خودم از شدت افسردگی