سفر اول! یاسوج، دهکده نرگاه، و چالشهای کمپر مینیبوسی!
ممنونم از انرژی مثبت و پیشنهادهای عالی که برای ادامه مسیر بهمون دادید. مطمئن باشید همه رو یادداشت میکنم!
خب، بریم سراغ اولین مقصد جدی ما با کمپرمون، یاسوج، پایتخت طبیعت ایران! (هفته اول مهر ۱۴۰۳)
📝 ۳ ماه هماهنگی با سپنجا (پشت پرده سفر)
شاید براتون سؤال باشه که چطور این پروژه سفر دو ساله شروع شد. ما برای اینکه بتونیم این سفر بزرگ رو با کمپر و دو تا بچه برنامهریزی کنیم، نیاز به پشتیبانی قوی داشتیم. هدف ما از اول این بود که اقامتگاههای بومی و خاص رو در طول مسیر تجربه کنیم و به همین دلیل، تصمیم گرفتیم با سپنجا همکاری کنیم، چون دفتر مرکزیشون شیراز هست.
اما بستن قرارداد و هماهنگیها کار راحتی نبود. حدود سه ماه طول کشید تا ما بتونیم تو جلسات مختلف با تیم سپنجا به نتیجه برسیم. خدا رو شکر، مدیریت سپنجا خیلی همراه و منعطف بودن و بالاخره قرارداد نهایی بسته شد. قرارمون این شد که من خاطرات سفر ونظرم راجع به اقامتگاه ها رو به صورت اختصاصی برای سپنجا بنویسم.
🚐 تولد "سفیر سپنجا" (کمپر ما)
همونطور که گفتم، ما با کمپر مینیبوس سفر میکنیم. به افتخار این همکاری، اسم مینیبوس ما رو گذاشتیم "سفیر سپنجا" و بزرگ روی ماشین نوشتیمش تا همه ببینن! آرش نزدیک یک سال از وقتش رو گذاشت تا یه مینیبوس قدیمی رو از نو تبدیل به خونه سیار ما کنه.
ماجرا از شیراز تا یاسوج: هفته اول مهر ۱۴۰۳ بود و هوا تو شیراز هنوز حسابی گرم بود. به خاطر همین، تصمیم گرفتیم سریعتر به سمت خنکی یاسوج بریم. ساعت ۱۱ ظهر از شیراز حرکت کردیم.
مسیر شیراز تا یاسوج با سفیر سپنجا خیلی روان و پر از زیباییهای پاییز اولیه زاگرس بود. هر چقدر از شیراز دور میشدیم، هوا معتدلتر و دلپذیرتر میشد؛ واقعاً بهترین آب و هوا برای شروع سفر بود!
نزدیکای سپیدان که رسیدیم، یه جای دنج کنار رودخونه پیدا کردیم و حدود ساعت ۱ ظهر برای ناهار توقف کردیم. ناهارمون جوجهکباب خودمونپز توی کمپر بود! بچهها هم تا آرش آتیش راه بندازه، حسابی توی طبیعت بازی کردن و انرژی تخلیه کردن.
بعد از ناهار دوباره حرکت کردیم و بالاخره حدود ساعت ۴ عصر رسیدیم به نرگاه یاسوج. جلوی در ویلا، زنگ زدیم به صاحبخونه... متأسفانه نیم ساعت منتظر موندیم تا بالاخره رسیدن و کلید رو تحویل دادن. بچهها حسابی خسته بودن، ولی همین که چشمشون به باغ بزرگ افتاد، تأخیر یادمون رفت!
🏡 اقامتگاه انتخابی سپنجا: آرامش بینظیر در نرگاه (۳ روز اقامت)
خونه در طبقه همکف یک باغ ویلای عظیم ۷۰۰۰ متری بود! یعنی ۷ هکتار زمین بازی و دشتنوردی امن برای بچهها!
برنامهی سه روزهی ما در یاسوج:
روز اول : کمپر رو توی حیاط بزرگ پارک کردیم. عصر، آرش آتش کوچیکی تو محوطه درست کرد. نشستیم روی سکوی جلوی ویلا، چای خوردیم و اولین شب آرامش سفر رو تجربه کردیم.
روز دوم : صبح، رفتیم آبشار یاسوج که فقط ۵ کیلومتر با ما فاصله داشت. هوا خنک و عالی بود. بعدازظهر برگشتیم ویلا و بچهها تا غروب تو باغ مشغول بازی و جمع کردن برگهای پاییزی شدن. بعد از شام، آرش یه فیلم کارتونی توی مینیبوس برای آریا و ایران پخش کرد تا ما بتونیم دوتایی یکم خلوت کنیم!
روز سوم : تصمیم گرفتیم بریم تنگه تامرادی که حدود ۴۰ کیلومتر فاصله داشت. طبیعت فوقالعاده بود و با وجود بچهها، تونستیم بخش کوتاهی از مسیر رو پیادهروی کنیم. برای ناهار برگشتیم اقامتگاه. عصر هم فقط استراحت کردیم و برای ادامه آماده شدیم.
تنها نکتهی اقامتگاه این بود که سرویس بهداشتی و حمام توی حیاط بود، اما فضای باغ و آرامشش ارزشش رو داشت!
نظر کلی ما؟ فوقالعاده بود! ما عاشق اون تجربه زندگی روستایی شدیم. واقعاً بهترین انتخاب بود و حتماً بازم برای اقامت انتخابش میکنیم. 🙏