خیلی دوست داشتم برم سرکار و برای خودم درامد داشته باشم بابام به اندازه کافی نمیتونه نیازهای مالیمو برطرف کنه مثلا برای زمستون هنوز لباس گرم ندارم چون بابام چک داره نمیتونه بهم پول بده و ....
از طرفی هم شهریه مدرسه و هزار تا چیز دیگه
برای همین دو روز یواشکی رفتم سرکار ولی روز سوم مامانم مچمو گرفت😂
بهم گفت اول از بابات اجازه بگیر ولی اگه بابام میفهمید چه شغلی دارم بهم اجازه نمیداد کار کنم
(شغلم نگهداری کودک در منزله)
یعنی باید تو خونه یه مرد غریبه کار کنم و بابام تعصبیه و اصلا اجازه این کارو نمیداد
منم دروغکی به همه و اعضای خانواده گفتم که تو یه مهد کودک مربی شدم و به بچع ها درس میدم
در صورتی که اینجوری نیست
اونا خودشون خواستن من بهشون دروغ بگم چون اگه راستشو میگفتم اجازه نمیدادن کار کنم
الانم میترسم اینجا بلایی سرم بیاد اونموقع چی بگم به خانوادم🥲💔