عزیزم گناه داره دخترت بد بین میشه به نوزاد فکر میکنه اون اومده جاشو پر کرده دیگه برای هیچکس مهم نیست و همش دعواش میکنن
بشین باهاش حرف بزن بگو تو هنوزم عزیزدل مایی چیزی فرقی نکرده بین ما
اینجام چون همه خسته میشن حوصلشون نمیکشه
مجبورم بخاطر دردم اینجا بمونیم
بعدش میریم خونه خودمون راحت تریم