2777
2789
عنوان

همسرم بیش از حد وابسته ی خونه زندگی پدر مادرشه

| مشاهده متن کامل بحث + 913 بازدید | 48 پست
ازدواج مهم نیست ازدواج خوب مهمهباز خواهرشوهرت عاقله هر کسی رو انتخاب نمیکنهسبک زندگیش هم به خودش مرب ...

خواهرشوهرم خاستگار نداره بله منم با شما موافقم ازدواج خوب مهمه به شرط اینکه وقتی مجردی آسیبی به کسی نزنی سبک زندگیش و حماقتش هم فقط به خودش ربط داره ولی به شرط اینکه زندکی برادرشو خراب نکنه . وسایل شیک و برده تو آپارتمان سه خوابه ی شیک گذاشته خودش با ظرف های ملامین زندگی میکنه این میشه ته بدبختی . که بازم به من ربط نداره من فقط میخوام همسرم بیاد سر خونه زندگیش همین

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

فکر کنم لازمه بری به صورت خیلی جدی با مشاور ماهر مشورت کنی.

مسئله اینه که همسر، توان تشخیص مهم و اهم نداره.

خب شما تنها باشی خوبه؟


جنین از بدو تشکیل، انسانه...چی باعث شده فکر کنید یک تکه گوشته و جزئی از بدن مادر؟ فقط یک مدت احتیاج داره به تنها پناهگاهش تا سریع مراحل تکامل رو طی کنه...همونطور که نوزاد احتیاج به نگهداری داره...دستتون رو به خون فرزندتون آلوده نکنید! هیچکس از آینده خبر نداره، با چه تضمینی، حق حیات به فرزندتون نمیدید، شاید اون نجات دهنده تعداد زیادی از انسانها باشه...با وجود هر نوع سختی که در زندگی وجود داره! چرا این جنین نرفته در شکم مادری که سالهاست ناباروره، اما تدبیر امر الهی اونو گذاشته در شکم شما؟

ببین هیچی نگو ولی فهمیدی شوهرت رفته زنگ بزن بگو میترسم خودت برو اینقدر برو که معذب شند خونه ویلایی هم که هست برو تو ی اتاق با شوهرت بخواب ، شب تحریکش کن ولی هیچ کاری نکن، از اون طرفم لم خواهر شوهرت بدست بیار سعی کن از اون جا بودن ت معذب شند جوری ک خواهر دلش نخواد تو بیای ب هیچ عنوان ب خانواده ها نکش

باهاش حتی جدی حرف نزن ، شبایی که خونه میخوابی حس عذاب وجدان بهش بده بگو دیشب تو خونه بودم خواب بد دیدم ترسیدم، کاش پیشم بودی یا مثلا بگو از وقتی ک فلان خواب دیدی دیگ میترسی تو خونه تنها بخوابی ، نصف شب زنگ بزن ب شوهرت بگو ترسیدی

تو جوونی تنها بمونی طوری نیس اونوقت خواهرش ازش سنی گذشته نباید تنها باشه؟فقط منطق شوهرت

میگه دلم میسوزه برای خواهرم معتقده روزهای سختی و گذروندن و منم قبول دارم ولی خدایی منم خسته شدم از تنهایی

اصلا مستقیم نگو ک لج کنه باید فضا خونه براش جوری باش که دلش اینجا اروم تر باشه ، با کارای زنونه که خودمون بهتر می دونیم باور کن هی کمتر میشه اکر خواهر شوهرت زن خوبیه ب اونم منت نزار اصلا ولی غیر مستقیم تو حرفات حس عذاب وجدان بنداز بابت تنهاییت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز