تو اتاقم پنجره داره بد شب بود همه خواب منم تو رخته خواب بودم داخل اتاق
یهو دیدم صدای در حیاط صدا اومد
من زیر پنجره خوابیده بودم
یهو یکی دستشو گذاشت رو پنجره منم خودمو کشیدم سمت دیوار که منو نبینه دستش شبیه دست دختر بود نه مردونه
بد هرچی بابامو مامانمو صدا میزدم نمیشنیدن
یهو این قسمت تموم شد
بازم تو اتاق بودم دیدم صدای دوتا دختر میاد که یکیشون به اون یکی میگفت بهش گفتی ۳۱ سالمه بد میخندیدن
بابامم تو اشپزخونه بود رفتم دیدم ولی اون منو ندید
همین بود فقط🥲🤦🏻♀️