واقعا بغضم گرفته چندین ساله ازدواج کردم شوهرم هیچی نداشته شاغل بودم الان که فکرمیکنم تمام چاله هاشو من پرکردم چقدرررسختی کشیدم .هیچوقت نداشته واسم بدتر از اون چیزی هم بگم طلبکاره وخوانواده پررو وزبون درازی داره یکبار حسرت به دلم موند جلو اونا ازم تقدیر کنه خوانوادشم میدونن دست پر اومدم و اینا نه تنها یکبار به روم نیوردن بلکه خیلییی اذیتم کردن.انگار دعای زبان بندبرام گرفتن .زنداداشای من تو مجردی وضع خوبی نداشتن ولی از وقتی ازدواج کردن هنوز نیومده تو رفاه ان.بهترین خونه رو توبالا شهر داداشم خریده واسش زده بنامش .ماشین واسش خریده. یه عالمه وسیله خونه رفته واسش گرفته .جان خودم یکبار این حرفا رو نه به اینور نه اونور نگفتم.خداروشکر که میخره واسش .ولی چرا خوانواده شوهر من اینطورین که همه چی من آوردم خونه ماشین .طلا .ولی واسم ارزش قائل نیستن .مزاحمن همش میندازن خونمون خودشونو .دنبال شر میگردن ودنبال حاشیه ان وخیلی کنایه میزنن دلم گرفت واسه خودم
کاش جواب مادرشوهر منو میداد میومدم اینجا تاپیک میزدم و به همه ظلم دیده ها از مادروشوهر امید میدادم که بالاخره جواب بدی هاشون و بدذاتیشون به سمت خودشون برمیگرده