منم همینم هرررشبم همینه شبا با گریه میخابم با گریه از خواب میپرم صدا اذان صبح ک میا با گریه گوش میدم دوباره میخابم بعدشم با گریه بلند میشم کار میکنم با گریه غذا میخورم با گریه عروسی میرم به محض اینکه چراغ های تالار خاموش میشه گریه میکنم تو جمع میرم یه گوشه گریه میکنم ظرف میشورم گریه میکنم چشام تار شده ولی هنوزم گریه میکنم چون جیگرم سوخته چون هیچ راهی ندارم چون از زندگی متنفرم چون از تحمل سختی متنفرم چون از خسته شدم متنفرم