2777
2789

ما هدفون ازدواج نبود

بزرگسال بودیم

ولی هدفمون معاشرت بود نه خوشگذرانی و رک بگم عیاشی

به مرور توی سه سال به این نتیجه رسیدیم که آدمهای مناسبی برای ازدواج با همدیگه هستیم و ازدواج کردیم

اگر با هم آشنا نمیشدیم با فرد دیگه ای هم ازدواج نمیکردیم

اگر هدفتون ازدواجه معطل کسی که قصد ازدواج نداره نشید

سایت از صدا پر است و از حرف خالی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

برا ازدواج اقدام کرد و قصدشم ازدواج نبود

ولی قصدش سرگرمی و خوش گذرونی هم نبود

از اول جفتمون رابطه متعهدانه بلند مدت میخواستیم و ازدواج نه

بعد یه مدت حس کردیم ازدواج هم آره

ولی اینجوری نبودیم از سر سرگرمی وارد رابطه شیم وقتمون بگذره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ما هدفون ازدواج نبودبزرگسال بودیمولی هدفمون معاشرت بود نه خوشگذرانی و رک بگم عیاشیبه مرور توی سه سال ...

به خدا که پشمام ریخته

ما هم سه سال

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
من خوندم همینجوری خیره شدم به موبایلمگه داریم؟ مگه میشه؟

ما دقیقا زمان بندیمون اینجوری بود که

با پیشنهاد دادن من شروع شد رابطه دوستانه

یک سالی طول کشید

بعد جدی تر شد و حدود دو سال زندگی کردیم با هم

بعد با پیشنهاد داریوش مسئلهمون ازدواج شد

قبل ترشم شاید ۶ ماه تا یک سال همکاری دورادور بینمون بود

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ما دقیقا زمان بندیمون اینجوری بود کهبا پیشنهاد دادن من شروع شد رابطه دوستانهیک سالی طول کشیدبعد جدی ...

دقیقا عین ما

ابدا فکر ازدواج نبودیم

دوستی با من

ازدواج با ایشون

راستش حتی آنقدر واضح هم نبود

یه جایی به این نتیجه رسیدیم که خب ازدواج کنیم و کردیم

حتی درست یادم نمیاد کدوممون اول گفت

سایت از صدا پر است و از حرف خالی

دقیقا عین ما ابدا فکر ازدواج نبودیمدوستی با من ازدواج با ایشون راستش حتی آنقدر واضح هم نبود یه جایی ...

داریم مگه؟

من نمیدونستم داستان شما رو

فقط میدونستم دوست بودین

خیلی بامزهست که یه سری توالی اتفاق مشابه تو زندگی دو نفر میتونه باشه

ما هم میدونستیم قراره ازدواج کنیم

هیچ پلنی واسش وجود نداشت

فقط سرعت عمل داریوش از من بیشتر بود😂

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
داریم مگه؟من نمیدونستم داستان شما روفقط میدونستم دوست بودینخیلی بامزهست که یه سری توالی اتفاق مشابه ...

من هنوز بهت زده ام

دقیقا همین بود

با هم به به سری نتایج رسیدیم

یکی مون زودتر به زبان آورد

سر همه شرایط شروع زندگی هم همین بود

مهریه ؟ عروسی ؟ چی بخریم چی نخریم؟ یه جوری دوتایی بدون بحث پیش رفتیم انگار ده بار ازدواج کردیم

ما یه جایی از زندگی بهم بر میخوردیم الهام

اینهمه توافق در نظرات فقط کامنت ساده نیست ما یه مسیر مشابه رو پشت سر گذاشتیم و فکر کنم جفتمون داریم به سمت فتح تپه های مشابه می داریم🤣

سایت از صدا پر است و از حرف خالی

من هنوز بهت زده ام دقیقا همین بود با هم به به سری نتایج رسیدیم یکی مون زودتر به زبان آورد سر همه شرا ...

الان حس میکنم باهات تو ماتریکسم بخدا

انقدرم روند ازدواجمون سریع پیش رفت

که ما تازه اومدیم مثلا مرداد خانواده ها رو آشنا کردیم، شهریور عقد بود، مهر عروسی بود😂

تازه من یه بار عکس همسر شما رو دیدم

سوای اینکه جفتمون موهامون فرفریه

همسرامونم گیسوکمند و پشمالو ان

در حدی وه توی تایم عروسی داریوش موهاشو از پشت گوجه ای میبست😂

بارالها!

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اشرف مخلوقات

t_a_k_ | 19 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز