خسته شدم انقد حسرت یه دانشگاه خوب تو شهر خوبو خوردم از طرفی خیلی برام سخته دوباره شروع کنم خاطرات پارسال اذیتم میکنه هی میگم دیره از الان نکنه دوباره نشه
هیچ شبی نیسا با استرس و گریه نخوابم نمیدونم چه غلطی بکنم
مسکل اصلیم اینه که از شهرم برم و مستقل بشم