خواب دیدم خونه مادربزرگم بودیم یهو زمین و نگاه کردم کللللی مار رو زمین بود بیشترشون مار کوچیک و سیاه بودن کلی جیغ و داد کردم و دیدم چندتا از دایی و اینام شروع کردن مار هارو کشتن اما خب بازم خیلی زیاد بودن...ذهنم همش درگیرشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.