آخرم با تلاش های فراوان شوهر کرد خونه پدری از همه لحاظ آزاد بود چن وقت پیش دیدمش با شوهرش درگیر بود
تا حد زیادی ام تقصیر شوهرش بود شوهره نصفه شب با بی احترامی از خونه بیرونش کرده سر چیز مزخرف
بعد اینا تو عقد رفت و آمد زیاد باهم داشتن به دوستم گفتم خب تو همونموقع فهمیدی این مشکل داره یا اخلاقتو بهم نمیخوره چرا باهاش موندی گفت دوران عقد باهاش رابطه داشتم
یبار خواستم جدا شم ب خاطر همین نشده دیگه
ی تایپیک عقد زدن دخترا خیلی راحت میگن رابطه داریم و ... هیچ وقت نمیبینمش که مثه دوران مجردیش سرخوش و خوشحال باشه
عقد آشناییه شما داخل ایران زندگی میکنید هنوز مردم همدیگه رو ب خاطر این چیزا سرزنش میکنن بهتره احساسی تصمیم نگیرید و واقعیت جامعه ای که توش هستیم رو بپذیرید