مامانم مریضه شیمی درمانی انجام میده
چارشنبه که انجام میده جمعه باید یه امپول دیگه بزنه بعد شنبه یکشنبه خیلی حالش بد میشه
اینبار دفعه سوم بود انجام میداد جلسه ها قبل من مدرسه نمیرفتم امروز امتحان داشتم صبحم زیاد بد نبود حالش. دیگه رفتم مدرسه
حالش خیلی بد شده بود تو این تایم. زنگ زده بود به زنعموم
زنعموم خیلی ادم خوبیه بیشتر از همه فعلا اون کنارمونه
من از خونواده مامانم زورم میاره هیچکدومشون پا نمیشه یه روز دو روز بیاد پیش مامانم بمونه ۴ تا خواهر داره ۳ تا برادر
مامانم قبل اینکه مریض شه همیشه واسه همه چیز اونا میرفت همیشه صدشو واسشون میزاشت
مادربزرگم چندیین باار به مدت چند روز بستری میشد تنها کسی که میرفت همراهش مامان من بود
حالا اون پیره توقعی ازش نیست. حتی مامانم بهش نگفته بیماریشو
ولی بقیشون هیچ کاری نمیکنن. من زورم میارههههه زیاااد واسه اینکه مامانم همیشه صدشو واسه اونا میزاشت حالا اونا.......