بیست سالمه یک ساله عقد کردم
من شوهرم واسه روز زن سورپرایزم کرد واسم یه عروسک کوچولو و یه باکس خوراکی های مورد علاقه ام رو خرید
بعد امروز مامانم زنگ زده بود میگفت الان اونایی که واست خریده به چه دردت میخوره چرا پولشو بهت نداد؟! بعدم گفت بیام خونه با همونا میزنم تو سرت
منم برای اینکه بعدش میرم دانشگاه قایمشون کردم تو کمدم
بعد رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کنم نمیدونم بحث سر چی بود خواهرم ۱۵ سالشه گفت آره تو رو نکردنت بهش ندادی عقده هاشو سر ما خالی میکنی .
مرد ها نمیدونن تو دقیقا چی میخوای باید بهشون بگی
ولی شوهرم خودش خواسته منو سورپرایز کنه و متاسفانه مامانم بعد ۲۵ سال زندگی مشترک با بابام هنوز اینا رو نفهمیده
شوهرم واسه تولدم یه عروسک و کتاب مورد علاقه ام رو خرید با ۵۰۰ تومن پول نقد داد مامانم گفت رفته چیزای به درد نخور خریده
در صورتی که خودش هیچی بهم کادو نداد واسه تولدم گفت همین کیک که واست خریدم کادوعه و خواهر کوچیکم که ده سالشه واسم یه رژ لب خریده بود همین . در صورتی که تولد خواهرم که ۱۵ سالشه رفتن توی یک کافه گرفتن واسش و بابام هم عکس خواهرم که تو تولدش گرفته بود رو گذاشته بود پروفایلش تو تلگرام