(۲)
چقدر خدای بعضي ها خشک و سخت گیره .چقدر بعضي ها با خداشون غیر صمیمی و دورن . یک عمر منم خدای اینا رو میپرستیدم .خدایی که انگار دور از همه ما بود خدایی که فقط مجازات بلد بود .خدایی که شوخی نداشت هر خطا =عذاب دادن بود براش.
آذر چهارسال پیش که هنوز عضو سایت نشده بودم ولی تاپیکا رو میخوندم،یه کاربری به یه نفر دیگه توپیده بود که چرا انقدر سخت میگیری تو حرف زدنت با خدا ؟؟؟؟ چرا این دعاهای آماده ای که هیچ ایمانی بهشون نداری رو میخونی؟؟
اون روز اون حرفا برام خیلی عجیب بود و تا چند روز همش حرفای اون کاربر تو ذهنم تکرار میشد .
تا اینکه چند روز بعدش، ۲۹ آذر ۱۴۰۰ نیمه شب در حالیکه تو فکر بودم و پس زمينه ذهنم صدای بارونی بود که به شیشه میخورد ، حس کردم خدای واقعیمو پیدا کردم ، حس کردم کسی رو پیدا کردم که باهاش واقعا رفیقم نه از سر ترس بلکه بخاطر عشقی که سال ها تو آدمای دیگه دنبالش گشتم . اون روز یکی از بهترین و عمیق ترین خوابای عمرمو داشتم ،خوابی که کل مدتش، بدون اغراق، واقعا حس میکردم دارم به طور شفاف همه چیزو میبینم در حالیکه چشمام بسته است . میتونستم همه چیزو حس کنم نه با حواس پنجگانه ،با قلبم .
حالا نزدیک ۴ سال از اون روز میگذره و من گاهی با خودم فکر میکنم که چقدر به یه عده ای مدیونم .مثلا اون کاربری که خدای واقعیو بهم نشون داد❤️🫶