الان که فکر میکنممامان بابام چقدر پیر شدن
جلو چشمای خودم دارم پیر شدنشونو میبینم
کلی مریضی داره بابام
آخه تا چند سال پیش سالن بود یهویی انقد درگیر مریضی و درد و ... شد
نگرانشونم
از یه طرفم ناراحتم که تا مامان بابام جوون و سالم بودن ازدواج نکردم
نگران خودمم که هنوز آدم مناسبی پیدا نشده واسم و هر چی هم میگذره سخت تر میشه آدم خوب پیدا شه
ولی نباید ناشکری کنیم