زمان ماه محرم بود که دوعدد از دخترای روستامون وارد گروه مجازی من شدن و اون دخترا اسم هاشون(اسم قلابی) نرگس و ریحانه بودند که نرگس رل رفیقم بود البته اینم بگم که ریحانه، نرگش رو وارد اون گروه من کرد
نرگس به من حس پیدا کرد و با رفیقم که کات کرد رفت با یکی دیگه رل زد اون به من میگفت داداشی منم خیلی دوسش داشتم اما روم نمیشد بهش بگم،
نرگس وقتی که با اون یکی هم کات کرد اومد خیلی یهویی ساعت یک شب وسط چتمون خیلی اسممو عاشقانه صدا میزد و منم واقعا نفهمیدم چیشد و خوشحال ترین ادم دنیا شدم و وقتی که دیگه رفتم پیشش ازش کش مو گرفتم واقعا تنها چیزی که ازش دارم کش موهاشه الانم توی یک جعبه ای گذاشتمش که حتی میکروب هم نمیتونه بهش نزدیک بشه، خب وقتی که کش موهاش رو گرفتم یک مدت دستم بود واقعا اولین بار بود که یکیو انقدر دوستش داشتم اما خب من چون توی روز نمیتونستم زیاد بهش پیام بدم یا ببینمش نشد که نشد و اونم به هربهونه ای با من کات کرد که یهو رفیقم ۵ دقیقه بعدش اومد پیشم گفت نرگس با من رل زده (رفیقم نمیدونست من با نرگس رل بودم)
خونه شون از ما دوره و من وسیله نقلیه نداشتم و خیلی باید پیاده میرفتم و رفیقم حتی ماشین هم داشت
در ارث حق بابامو خوردن در سرکارش کلی باید سختی بکشه که یک مقدار پول در بیاره و کاملا خانواده ما یک چیز عجیب هستند و زندگیی که در همیشه حس شادی داره ها ولی خب واقعیتش اینه که غمگینه