2777
2789

زمان ماه محرم بود که دوعدد از دخترای روستامون وارد گروه مجازی من شدن و اون دخترا اسم هاشون(اسم قلابی) نرگس و ریحانه بودند که نرگس رل رفیقم بود البته اینم بگم که ریحانه، نرگش رو وارد اون گروه من کرد

نرگس به من حس پیدا کرد و با رفیقم که کات کرد رفت با یکی دیگه رل زد اون به من میگفت داداشی منم خیلی دوسش داشتم اما روم نمیشد بهش بگم،

نرگس وقتی که با اون یکی هم کات کرد اومد خیلی یهویی ساعت یک شب وسط چتمون خیلی اسممو عاشقانه صدا میزد و منم واقعا نفهمیدم چیشد و خوشحال ترین ادم دنیا شدم و وقتی که دیگه رفتم پیشش ازش کش مو گرفتم واقعا تنها چیزی که ازش دارم کش موهاشه الانم توی یک جعبه ای گذاشتمش که حتی میکروب هم نمیتونه بهش نزدیک بشه، خب وقتی که کش موهاش رو گرفتم یک مدت دستم بود واقعا اولین بار بود که یکیو انقدر دوستش داشتم اما خب من چون توی روز نمیتونستم زیاد بهش پیام بدم یا ببینمش نشد که نشد و اونم به هربهونه ای با من کات کرد که یهو رفیقم ۵ دقیقه بعدش اومد پیشم گفت نرگس با من رل زده (رفیقم نمیدونست من با نرگس رل بودم)

خونه شون از ما دوره و من وسیله نقلیه نداشتم و خیلی باید پیاده میرفتم و رفیقم حتی ماشین هم داشت

در ارث حق بابامو خوردن در سرکارش کلی باید سختی بکشه که یک مقدار پول در بیاره و کاملا خانواده ما یک چیز عجیب هستند و زندگیی که در همیشه حس شادی داره ها ولی خب واقعیتش اینه که غمگینه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز