من زیاد تنهایی بیرون نمیرم مگه اینکه باهمسرم باشم
پریروز یه جا تاریک اومدم پارک کنم تو تاریک یهو یه پیرمرد سرحال بود اومد گفت پول خورد داری گفتم نه گفت پس بیا برام کارت به کارت کن گفتم واسه چی گفت در راه رضای خدا دیگه تو ماشین نگاه کردم یه مقداری پول برا صدقه هست دادم دستش خواستم برم گفت بیشتر بده گفتم ندارم گفت خب چند تو کارتته 🙄 گفتم خودم خرید دارم
بماند چه تپش قلبی گرفتم ریشاش بلند بود یهو تو تاریکی جای خلوت اومد کنار ماشین سکته زدم
بعضى ها عادت كردن من ترجيح ميدم به كسى كه ميشناسم كمك كنم نه يه عده تن پرور
یه سریشون برای خودشون دکون باز کردن
اصلا جدای ترس خیلی معذب کننده اس به هرحال اونام ادمن میان زل میزنن بهت پول داری
من نمیتونم بگم نه
کمک ب تکدی گری نکنید
چ وحشتناک
اینا دزدن ن گدا
بعضی ها از رودعادت میرن گدایی با اینکه خیلی هم دارا هستن
یکیش همسایه عنترما هنوز سرحاله همش فقط درحال گشت زنیه توکوجه خیابون ولی حاصرنیس بره کارگری خای بکنه انتظارداره مردم براش پول بدن خونشو ساخت کنه
😅😅😅اون دیگ گدا نبود خفتگیر بودش
وااای من میترسم ازشون
بعد باز دیروز دخترم رو کنار کلاسش پیاده کردم تا وایسادم یه پراید یکم جلوتر وایساد من گوشیمو دراوردم دنبال یه ادرس بودم
دیدم این پراید اومد سمت من گفت ماشینم بنزین نداره دوروز هیچی نخوردم
گریه کرد🙄
مرد 40 ،45 ساله
بعد دیگه یه مقداری پول بود دادم رفت سوار ماشینش شد رفت
میگم شاید من شکل اسکلام؟؟؟ انقدر بدم میاد میان گدایی
من به این دسته که خیلی هم پررو و طلبکارن کمک نمیکنم حتی هزار تومن.
ترجیح میدم به اون دختر بچه ای کمک کنم که ترازو دستشه و بی دلیل بگم عزیزم میشه منو وزن کنی؟ پولشو بدم و براش خوراکی بخرم.
یا آشنایی باشه بدونم نیاز مالی داره..
تو حتی بچه تم می بری کلاس و میاری بعد میگی من زیاد بیرون نمیرم !
