من ویارم روز به روز داره شدید تر میشه صبح تا شب فقط عق میزنم ۲۴ساعته ویار دارم نمیتونم هیچی بخورم
اون بیحالی و گریه های الکی بخاطر هورمونام به کنار
ولی این تهوع باعث شده غذارم شوهرم بپزه
حالا زن برادرم چون خودش سر هیچکدوم از بچه هاش ویار نداشت بنده خدا درک نمیکنه
اومد خونم دید حالم صبح چچچچقدر بده چجوری با گریه صبحانه اماده کردم اما چون درکی نداره نمیتونه بفهمه چقدر حس بدیه حق میدم بهش تا نکشی نمیفهمی
اونجوریم نیست بیاد کمک ولی اینو بگم یه بار ظرفارو شست
الان خونه مامانمن باز امشب میان اینجا حرفی نزدنا ولی هر هفته کارشونه بخدا من خواهرشوهر بدی نیستم ولی نمیتونم بوی غذا روانیم میکنه جلوی داداشم روم نمیشه هی بیوفتم یا هی برم دستشویی بخاطر داغونی معدم راحت نیستم
میگم زشته به مادرم بگم بگه من حالم خوب نیست نیان؟ناراحت میشن؟
کاش یکم درک میکردن😔بقران از صبح فقط یه خرما خوردم شوهرمم باالتماس یه ذره شیر داد بهم داغونم
بغض وحشتناکی الان دارم اگه بیان عذاب میکشم چجوری پاشم کار کنم اونا غذا بخورن من حالم بهم میخوره شوهرمم تو اتاق میخوره
بخدا حالمو دیدنا اون هفته اومدن نکه فک کنید به رو نیاوردم ولی انگار اهمیتی نداره اون هفته صبح پاشدم ذیدم منتظرن من چایی بزارم شوهرمم صبح زود میره سر کار جمعه ها کارش ازاده امروز بخاطر من نرفت