بهش گفتم ولی براش مهم نبود.میگه اخه منکه از قصد نکردم مگه تو دعوا حلوا پخش میکنن که من اون وسط برم خانوم بابارو هم اروم کنم.هزار بار بهش گفتیم نیاد تو دعوا که مشکلی براش پیش نیاد دلخوری پیش نیاد خودش میاد من چیکار کنم.حالا اینا به کنار.اومدم خونه حتی به مامانبزرگمم نگفتم چیشده.رفتم مستقیم طبقه خودمون.بابام میدونه هیچ سرگرمی ای جز موبایل و اینترنت و درس ندارم برداشت همون وایفا رو هم جمع کرد که من نه بتونم درس بخونم نه گوشی بازی خاصی بکنم.
اره گرفتاره ما هم درکش میکنیم ولی چرا هروقت دلش از جایی پره رو ما خالی میکنه.میشه تاپیکمو بخونی؟صفحه اخر؟بنظرت برم پیش مامانم؟یه قرار بزارم؟من فردا بخوام درس بخونم چطور بخونم برداشته وایفارو جمع کرده.چطور به خواهر ۲۲ ساله بیسوادم یاد بدم؟
وای فای قطع کنه هزینه نت آزاد چندین برابره.اصلا نمیصرفه.یه نصیحت بهت بگم اگه قابل بدونی.الان سنت خیلی کمه و اوج احساساتی.الان تو زیاد مسعولیتی نداری با بابات مدارا کن.اون خجالت بکشه و در کل زندگی بالا پایین زیاد داره قول بده همیشه عاقلانه رفتار کنی عزیزم.گرگ جامعه زیاده بدون چی گفتم.ان شاالله موفق باشی.بین رفتن پیش مامان و بابا با دوتاشون مشورت کن.طوری پیش برو که هر دو رو داشته باشی.
خب قطع کرده که کلا به نت ازاد دسترسی نداشته باشم خطم ندارم که بخوام بخرم.خجالت نمیکشه.چیکار کنم میخوام با عمه بزرگم صحبت کنم راهنماییم کنه.بزار روز مادر تموم بشه بهش زنگ میزنم.بابام که اصلا نمیخواد من مامانمو ببینم میگه سرشو میزارم لب باغچه میبرم نمیزارن بره پیش مامان هرزش.مامانمم اصلا هشت ساله ازش خبر درست حسابی ندارم ایناییم که دارم معلوم نیست کدوم راسته کدوم دروغ.خسته شدم.خودشم چند بار از خونه خواسته بندازتمون بیرون یبار علنا گفت هر سه تاتون برید تا الان با من بودید الان برید پیش مامانتون.من خر بودم که نرفتم.نمیدونم جکار کنم.بیا تاپیک بعدیم
