باهم خوبیم
ولی خودم که حس میکنم اصلا کشش و اعصاب تحمل کردن این شرایطو ندارم
زیادی صمیمی هستن (فضول و دخالتگر خودمون) من واقعا این حجم از صمیمیت رو نمیتونم ..
به همسرم گفتم پول منو تو نداره بجز یکی از طلاهام ک خیلی دوسش دارم و یادگاریه بقیه اش رو میدم باهم خونه رو بخرید
ولی یه ساختمون زندگی کردن سخته و من نمیام =)
به نظرتون اشتباه کردم ؟
خوب کردی
انقد تاپیک هم خونه ای با خانواده شوهر میبینید هنوزم این سوالو میپرسین
اگر اون فرشته بود تو حوریه اصلا نکن اصلا نکن
قصر هم باشه اصلا ارزش نداره
اصلااااا با خانواده شوهر تو یه ساختمون یک محله نباید زندگی کرد
خونه رو با پول طلاهای شما بخره بعد شما بری مستاجری؟ مگه خلی؟
نه تویه ساختمون زندگی نکنید
نه
خوب یعنی چی طلا میدم خونه بخر ولی من نمیام.
خونه جدا بخر ...اگه میتونی ویلایی بخر
اگه قراره بری تو اپارتمان من ترجیحم همون مادر شوهره ..انقدر ادم رو مخ و بد تو این اپارتمان ها هست.که نگو
دور باش
دوست باش
طلا نده. طلا داره گرون میشه. اشتباه نکن
فرشته هم که باشند پیشنهاد نمیکنم
ولی چرا طلا بدی خونه بخری نری توش؟؟ خب یه جا دیگه بخرید
همین الانم اپارتمان هستیم همسایه هامون خوبن ولی خب خونمون کوچیکه
اون خونه ای که میخوان بخرن ۱۲۰متره
مادرشوهرم میگه اره میخریم میسازیم پسرام بیان بشینن
اخه الان کدوم عروسی پیش مادر شوهر میشینه؟
بعد هنوز راجع ب خریدشمطمعن نشدن نشسته برا من از سرگذشت کسایی که پیش مادرشوهرشون نرفتن و الان بدبخت شدن تعریف میکنه=)
متاسفانه جیبشون یکیه . نمیشه همسرم کمک نکنه
