بعضیها دیدید چجوری هستن همکار من میخواد بگه خوبم
ولی تا بخوای حسوده و کنترل گره
مثلا اگر از دفتر یه اداره میخوایم بریم تو باید اسم مینوشتیم خب منکه بلدم اسم اونو بنویسم چرا میاد بالاسرم وایمیسه
میخوام بهش بگم اگر بالای سرم وایسی خودت بنویس این دفعه که رفتیم دیدم یالای سرهمکار دیگمم وایساده ببینه اسمشو مینویسع
چقدر ادم میتونه بدبخت باشه مگر ما نوشتن بلد نیستیم که تو بالای سرما وایمیسی
بعد اینکه اول صبخ من زودتر رسیده بودم قسمت پذایرایی اداره برای مراسم خاصی داشتم صبونه میخوردم اون دیرتر اومذ بهش گفتم بیا اینجا نیومد گفتم میرم اونورتر پیش دوستاش وسط صبونه وچای من انتظار داره من بیتم پیشش با لحنی که انتظار داره من بیام بهم گفت تو نمیای اینجا گفتم نه دارم صبونه نبخورم چقدر بعضبها مضطرب وپریشانن این چ تربیت مزخرفیه مثلا مادرش خواسته کمال گرا تربیت کنه وای این سراسرش اسییبه