خونه مادرشوهر در چه حد باید کمک کرد

من تقریبا هیچ کار نمیکنم چون مادرشوهرم وسواس های خاص خودشو داره و اصلا تواشپزخونش کسی رو راه نمیده شکر خدا جز شوهرش و پسرمجردش فکر کنم اونا اموزش های لازم رو دیدن 😅

بعدم بدون دعوت اصلا نمیرم حتی اگه یکسال بگذره درنتیجه روزی که میرم همه کارهاشو خودش اونجوری که صلاحش بوده کرده

برا کل خونه یا فقط شوهرت و پسرت غذا درس میکنی

مادرشوهر باشعور هم آرزوست

مادرشوهر وسواسی هم آرزوست

در حد سفره چیدن جمع کردن ظرف شستن انجام میدم اگر مهمون غریبه داشته باشه میوه بردن چایی ریختنم میبرم

ما تو ی ساختمونیم برگشت گفت برا عید مهمون اومد بیا پایین پذیرایی کن منم گفتم صدام نزن چون نمیام اونم بش برخورد گفت ناامیدم کردی

نباید کمکمادرشوهر کرد پرو میشع

شما هم مثل عروس ما هستی که با اینکه تازه نامزد کردن تقریبا یه سالی میشه

ولی عادی شده بودنش

مثل عروسای دیگه امون اونقدر با رودربایستی و احترام زیاد رفتار نمی کنیم چرا؟ چون حتی به اندازه اینه یه لیوان جابجا کنه این کارو نمی کنه

هیچ کاری نمیکنه بقیه هم خب میبینن که از جاش هم پا نمیشه

همین میشه که همه چی عوض به عوضه خواهر من

بچه ها میشه بیاین تاپیک اخرم یه راه حل درست برای اشنا شدن بگین🥲

مادرشوهرم خودش قبلش همه کارارو انجام میده بعدش ماشینظرفشویی ظرفارو میشوره اگه خیلی مهمونی پرجمعیت و بزرگباشه که اونم سالی دوسالی یباره مردا میشورن .مردا سریعتر زنا کارانجام میدن جون دستشونم بیشتره

خانواده شورم خونه منو جاریام میان خودشونم عین مهمون سنگین و شیک میشینن پذیرایی بشن

کلا خانواده شوهر بد میدونن از مهمون کار بکشن نه خودشون جایی کار میکنن نه کسی مهمونشون باشه ازش کار میکشن

پدرشوهرم بدش میادزنا پای ظرفشویی استینا خیس ظرف بشورن یا تو اشپزخونه زنا جمع شن یا زنا حالت کلفت تو مهمونی داشته باشن

خیلی فهمیده بود و منو خیلی دوست داشت، چند ماهی میشه به رحمت خدا رفته

اولا خودش تنها بود زیاد کار میکردم خواهرشوهر جاریمم بودن دوست داشتم با هم کار کنیم مثل خونه بابام و زداداشمم

بعد دیدم نه وقتی اونا هستن من کار کنم اونا میرن پیش شوهرشون میشنن توقع دارند من همه ظرفا زو بشورم و شامم شبم بزارمم براشون

الان دیگه کار نمیکتمممم اصلاااا.. نهایت مادرشوهرم تنها باشه ظرفا رو میشورم میزارم تو آبچکون فقط چایی میریزم و میرم میشینم

مادرشوهرم نمیذاره کار کنم خودش انجام میده من فقط در حد پهن و جمع کردن سفره کمک میکنم ولی اگه تعداد زیاد باشه و همه باشن هرکی یه طرف کارو میگیره دیگه اون بنده خدا سختش میشه خونه ی مامان خودمم همینطور

عروس ما همینطوره دست به سیاه و سفید نمیزنه

من مهمون و غریبه میرم ، مهمون و غریبه برمیگردم

همینجوری هم دعوت میکنم

اوایل با یکی از خواهرا ظرف میشستم ظرفشویی خرید ولی بازم میگه تو بهتر میچینی تو بچین.از اپن موقع فهمید دست پختم خوبه یه سر بیا اینو ببین برنج رو میزاری خوب میزاری و ول نمیکنه انکار نه انگار مهمونی میرم تازه مثال دوماه یبار یه ماه یبار میرم

خدا رحمتش کنه ، معلومه خوب بوده