خودم چوب و ریل دادم داداشم برا دخترم ی کمد ساخت زن بابام دیدش از حسودی داشت سکته میکرد گفت بدش بمن اونم گفت مال رها هست خودش وسیله داده ولی اون و بابام زور شدن بردنش لباساشو چیده توش گفتن پولشو میدیم برا اون درست کن ولی کلا بیخیال شدن منم دیدمش تواتاقش پر لباسش کرد اصلا ب خودشون نیاوردن حد اقل بگن مال تو بوده ما برداشتیم الان میخوام سکته کنم بخدا لباسا دخترم یو ی سبد شکستن
نمیگه میگه چند بار ب بابام گفتم اون مال خواهرم بود پولشو بده براش بخرم درست کنم ولی بابامو میشناسم برا بچهاش تره خورد نمیکنه فقط بفکر زنشه فکر میکنه من خرم خبر ندارم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودت زنگ بزنبگو بابا یا بهم پس بدە یا پولشو بم بدە واقعا نداااارم براش بخرم
اخه پولشم بدن من همین رنگو دوس داشتم سفید قهوه ای چرک پسند هم بود باب دخترم بود الانم با دلخوری بیارمش هم حرص میخورم هم دلخوری پیش میاد چرا باید همچین کاری کنن